ومن همچنان تنهایم واین تنهایی تاریک وتلخ را
هیچ کس درک نمی کند,هنوزهم من درپیچ وخم
نادانسته هایم پرسه می زنم,هنوزراه حلی برای این
دلتنگی مرگ آور پیدانکرده ام,خسته ازاین راه
بی پایان,خسته ورنگ پریده ازوحشت بی توبودن,
هنوزدرگیروداراحساسم دست وپامی زنم...
من به اندازه یک آسمان دلم گرفته,می خواهم گریه
کنم می خواهم فریادبزنم,کاش می توانستم خودم رااز
خودبیچاره ام بگیرم,کاش می توانستم نباشم,
بمیرم.
هیچ کس درک نمی کند,هنوزهم من درپیچ وخم
نادانسته هایم پرسه می زنم,هنوزراه حلی برای این
دلتنگی مرگ آور پیدانکرده ام,خسته ازاین راه
بی پایان,خسته ورنگ پریده ازوحشت بی توبودن,
هنوزدرگیروداراحساسم دست وپامی زنم...
من به اندازه یک آسمان دلم گرفته,می خواهم گریه
کنم می خواهم فریادبزنم,کاش می توانستم خودم رااز
خودبیچاره ام بگیرم,کاش می توانستم نباشم,
بمیرم.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: شعر ، ،
تاريخ : پنج شنبه 24 مرداد 1392نظر بدهید
| 8:32 | نویسنده : امیرعباس |